تا حالا شده یه فکری توی ذهنت بارها و بارها تکرار بشه؟ مثل یه صدای خفیف که روز به روز بلندتر میشه. شاید اولش یه جمله ساده باشه، یا یه تجربه تلخ از گذشته. مثلاً: “من به اندازه کافی خوب نیستم” یا “من بیارزشم.” این جملهها اول شاید به چشم نیان، اما با تکرار، تبدیل به باور میشن و تغییر این باورهای محدود کننده به تدریج سختتر میشه.
به وبسایت فریبا رجبی خوش اومدین! توی این بلاگ یکی دیگه از میلیونها ایده جهان درباره اینکه چطور میتونیم زندگی خوبی برای خودمون بسازیم رو با هم بررسی میکنیم. پس با من همراه باشین!
تاثیر تکرار افکار منفی بر شکلگیری باورها
دکتر جو دیسپنزا میگه افکار تکراری باورها رو میسازن. یعنی وقتی یه فکر منفی رو مدام توی ذهنت مرور میکنی، باعث میشه که دیگه اون فکر رو نهتنها بشنوی، بلکه باورش کنی. بدون اینکه بفهمی، تسلیمش میشی. دیگه بهش شک نمیکنی، فقط قبولش میکنی. و بدترین بخشش اینه که وقتی این باور درونت شکل میگیره، همه تصمیمات و رفتارهات بر اساس همون فکر ساخته میشن. انگار زندگیت رو طوری میسازی که اون باور رو تأیید کنی.
چرخهای از افکار منفی که کنترل زندگی ما را به دست میگیرد
حالا اینو تصور کن: یه نفر توی ذهنش فکر میکنه که بیارزشه. هر بار این فکر از ذهنش رد میشه، انگار داره این باور رو قویتر میکنه. بعد کمکم تصمیماتش هم بر اساس همین باور میشن. مثلاً توی موقعیتهایی که باید خودش رو نشون بده، عقب میکشه. وقتی باید خودش رو دوست داشته باشه، به خودش سخت میگیره. وقتی باید جرئت کنه یه قدم رو به جلو برداره، تردید میکنه. و عجیبتر اینه که دقیقاً همین تصمیمات و رفتارها، تجربههایی رو براش میسازن که دوباره اون باور رو تأیید میکنن. یعنی یه چرخهای به وجود میاد که خروج ازش سخت میشه.
چگونه افکار منفی به رفتارهای ما شکل میدهند؟
فکر کن! توی ذهن ما همه چیز از یه فکر شروع میشه. فکرهایی که شاید به نظر ساده بیان، ولی وقتی تکرار میشن، کل زندگیمون رو تحت تأثیر قرار میدن. همونطور که دکتر دیسپنزا میگه، وقتی یه فکر رو تکرار کنی، تبدیل به یه باور عمیق میشه. باوری که شاید حتی خودت هم متوجه نباشی از کجا اومده. اما هر تصمیمی که بعد از اون میگیری، از همین باور ناشی میشه.
مثالهایی از تاثیر باورهای محدود کننده بر تصمیمگیریها
دکتر جو دیسپنزا یه چیز خیلی مهم به ما میگه: اینکه ما فقط با افکار و باورهای خودمون توی همین لحظه گیر نیفتادیم؛ حتی بیولوژیک و ژنتیک ما هم تحت تأثیر همون باورها و افکاریه که از گذشتگانمون به ارث بردیم. به عبارت دیگه، مغز، سیستم عصبی، هورمونها و حتی ژنهای ما، سالهاست که به یک حالت خاص عادت کردن و این الگوها به نسلهای بعدی هم منتقل میشن.
شاید برات عجیب باشه، ولی مغز ما حتی توی لحظات خوشحالی هم عادت داره روی کمبودها و چیزهایی که نداریم تمرکز کنه. انگار همیشه دنبال نقصه، دنبال چیزی که “کامل” نیست. اینطوری، بدون اینکه خودمون بفهمیم، زندگی رو طوری ادامه میدیم که فقط نسخهای تکراری از چیزی که بودیم و از گذشتگانمون به ارث بردیم باشه. حتی خوشحالیهامون هم ممکنه کوتاه و سطحی بشن چون مغزمون روی چیزهایی که نداریم یا به دست نیاوردیم تمرکز میکنه.
چرا تغییر باورهای محدود کننده دشوار است؟
واقعیت اینه که اگه مغزمون رو دوباره سیمکشی نکنیم، همون آدمی میمونیم که همیشه بودیم، با همون باورها، همون افکار تکراری و همون احساسات قدیمی. و این باورها و افکار در نهایت رفتارهای ما رو شکل میدن و حتی به نسلهای بعد هم منتقل میشن.
عادتهای ذهنی و وابستگی به احساسات منفی
حالا چرا تغییر اینقدر سخته؟ چون ما به احساساتمون وابستهایم. تصور کن که وقتی فکر میکنی “من بیارزشم”، اون فکر فوراً یه احساس بیارزشی رو توی بدنت ایجاد میکنه. کمکم این احساس برات تبدیل به یه جور “عادت” میشه. شاید عجیب باشه، ولی مغز ما به این احساسات منفی معتاد میشه، حتی اگه ازشون لذت نبریم. چون وقتی یه چیز رو بارها و بارها تجربه کنیم، بهش عادت میکنیم و مغز ما تمایل داره توی همون وضعیت بمونه، حتی اگه اون وضعیت ناراحتکننده باشه.
مغز چگونه به افکار منفی عادت میکند؟
حالا تصور کن که بهت میگن باید ضمیر ناخودآگاهت رو بیاری به خودآگاه و شروع کنی به تغییر این الگوهای احساسی و فکری. درسته، خیلیها با این کار راحت نیستن. چون خارج شدن از اون چرخه منفی، مثل بیرون اومدن از یه فضای امنه. حتی اگه اون “امنیت” در واقع یه زندان ذهنی باشه.
تغییر باورهای محدود کننده و جایگزینی با باورهای مثبت
ولی دکتر دیسپنزا میگه که این دقیقاً همون چالشیه که باید هر روز برای پیروز شدن در اون تلاش کنی. یعنی اینکه هر روز روی اینکه چه احساسی داری و چه فکری پشتش پنهان شده، تمرکز کنی. چرا؟ چون حداقل ۲۱ روز طول میکشه تا مغز بتونه یه سیمکشی جدید پیدا کنه. و اگه این کار رو ۶۳ روز ادامه بدی، اونوقت اون تغییر تبدیل به یه عادت میشه و در ضمیر ناخودآگاهت ثبت میشه.
روشهای ایجاد الگوهای ذهنی جدید
تصور کن! با ۲۱ روز کار روی خودت، میتونی یه الگوی فکری و احساسی جدید توی مغزت بسازی. ولی این فقط شروعشه. وقتی این مسیر رو ۶۳ روز ادامه بدی، اون باور جدید دیگه بخشی از وجودت میشه. تو با افکار مداوم، میتونی یه باور جدید برای خودت بسازی و احساسات جدیدی رو تجربه کنی.
چگونه با افکار مثبت، مسیر ذهنی جدیدی بسازیم؟
این یعنی شروع از یه فکر ساده: “من ارزشمندم.” شاید اولش باورت نشه. شاید مغزت مقاومت کنه، ولی هر بار که این فکر رو تکرار کنی، یه قدم به سیمکشی جدید مغزت نزدیکتر میشی. هر بار که این فکر رو تکرار کنی و سعی کنی احساسی که باهاش همراهه رو حس کنی، مغزت یاد میگیره که به جای تمرکز روی کمبودها، روی قدرتها و تواناییهات تمرکز کنه.
در نهایت، قدرت تغییر باورها در دستان شماست
در واقع همونطوری که افکار منفی میتونن باورهای محدود کننده رو بسازن، میشه با افکار مثبت و سازنده هم باورهای جدید خلق کرد. به خودت فکر کن. به افکار و باورهایی که توی ذهنت داری. چقدرشون از افکار تکراری منفی تشکیل شدن؟ چند بار به خودت گفتی “من نمیتونم” یا “من کافی نیستم”؟ وقتشه این فکرها رو رها کنی. وقتشه باورهای محدود کننده رو بشکنی و افکار جدید رو جایگزینشون کنی. یادت باشه، تو این قدرت رو داری که زندگیت رو تغییر بدی. فقط کافیه از همون جایی که همه چیز شروع میشه، یعنی از فکرهات، شروع کنی.
ویدیو این بلاگ رو هم ببینید
برای این بلاگ یک ویدیو ساختم که توی کانال یوتیوبم که همین پایین براتون لینکش رو گذاشتم میتونید ببینید. احتمالا دیدن تصاویر مرتبط با این مطالب و همچنین یکبار دیگه شنیدن این نکات مهم که با صدای خودم اونها رو خوندم میتونه بهتون کمک کنه تا با تغییر افکار محدود کننده زندگیتون رو تغییر بدید. بلاگهای دیگهای هم هستند که در رابطه با این موضوع بهتون کمک میکنند هر روز خودتون رو در مسیر رشد نگهدارید.
چگونه با ۵ تمرین خودشناسی، خوشحالتر باشی؟